وقتی شکست میخوری سرشون رو تکون میدن و فاضلانه افاضات میفرمایند: «چشمت کور، دندت نرم، حقته!» اما وقتی موفق میشی در بهترین شرایط میگن: «حتماً ننه باباش (یا یکی دیگه) کمکش کرده». و در شرایطی غیر از اون بهترین شرایط هم قیافهای میگیرن که: «چه عرض کنم. خدا میدونه چه کارا کرده تا به اینجا رسیده».
مطالب خواندنی:
دوشنبه 29 شهریور 1389
Posted by محمود on 20 سپتامبر 2010 at 7:22 ب.ظ.
کاش بگن حقته . گاهی هیچی نگفتن از حقته خیلی بدتره برا ادم . می دونی که می دونن اما به روت نمی یارن . شاد باشی
Posted by امیرحسین... on 20 سپتامبر 2010 at 7:22 ب.ظ.
بر می گرده به فرهنگمون که چشم نداریم موفقیت دیگران را ببینیم
Posted by سودای دل on 20 سپتامبر 2010 at 7:24 ب.ظ.
سلام هر که هر چه گوید بگوید ما کار خود کنیم که لذت زندگی در این است یا حق
Posted by محسن on 20 سپتامبر 2010 at 7:44 ب.ظ.
واقعا این رو هستم
راست میگی کسی به خودت نمیگه دست مریزاد فقط منتظر نقطه ضعفتن
Posted by لیلا on 21 سپتامبر 2010 at 7:51 ق.ظ.
مدتهاس به این نتیجه رسیدم که به حرف مردم نباید خیلی اهمیت داد
Posted by xatoun on 21 سپتامبر 2010 at 7:58 ق.ظ.
تو هر كاري كه بكني ملت باز يه چيزي دارن كه بگن. پس بيخيال. پلههاي ترقي رو يكي يكي بيا با هم طي طريق بكشيم 🙂
Posted by سبا on 21 سپتامبر 2010 at 7:59 ق.ظ.
یعنی میشه منم برم از این جنگلی به اسم کشور؟؟!!!
دلم میخواد آزاد آزاد باشم…
مدت هاست رو بابا کار میکنم یا همگی مهاجرت کنیم یا لااقل بذاره من برم
میفرمایند:
اینجا من هستم عموها و عمه ها و بچه هاشون هستن اگر کار بخوای من میبرمت
پیش خودم بخوای ماشین خونه و…در اختیارت میذارم اما خواهشا» دور مهاجرت و خط بکش باباجان عمو هم که خودش دل چندان خوشی از خارج نداره این وسط سنگ های محکم تری میندازه و میگه من اگه رفتم پسر بودم اگر تو خیابونم بود میخوابیدم مهم نبود اما واسه تو نمیشه این کارو کرد تو یه دختری و با کلی محدودیت…
اما عمه هام از اونجایی که عاشق اینجانب یعنی برادرزادشون هستن میفرمایند
وای سعید توروخدا بذار این بچه بره این مال اینجا نیست…!!!!!
مامان هم که از اول گفتن یا میری دانشگاه درس میخونی بورسیه میگیری میری یا
تشریف میبری خونه ی بخت بعد اونجا اگر خواستی تشریف ببر من بچه م و نمفرستم اونور…!!!!!!!!
وای من اینجا رو دوس ندارم جایی که برای رسیدن به هدفت همیشه مانع هایی هست که فقط اون بالایی هاست که مستونن برش دارن از جلو پاشون…
از وقتی که این بحث پیش اومده حتی امضا نمیده برم پاسپورت بگیرم میگه میخوای چی کار کنی؟ همه با هم هستیم دیگه….!!!!
ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
Posted by ان شرلي on 21 سپتامبر 2010 at 8:03 ق.ظ.
آي گفتي!! هميشه يه چي براي ضد حال تو جيبشون دارن!!
Posted by علی on 21 سپتامبر 2010 at 8:09 ق.ظ.
سلام ، دعا کن من و شما موفق بشیم عیبی نداره هر چی دوست دارن مردم بگن
Posted by شاه رخ on 21 سپتامبر 2010 at 8:11 ق.ظ.
به درك كه بقيه چي ميگن
بذار خودم وسانسور نكنم و با لحن درستش بگم به تخمم كه بقيه چي ميگن
اه
سلام
صبح بخير
Posted by ميله بدون پرچم on 22 سپتامبر 2010 at 9:58 ق.ظ.
سلام
به مدد كار و … من نه كسي را مي بينم و نه كسي من را !!!
خوبه اين جوري؟!!
Posted by برزین on 22 سپتامبر 2010 at 9:59 ق.ظ.
اگه این حرف ها نباشه که فرق بین آدمهای خوب و بد مشخص نمی شه . تازه واژهایی مثل حسود و چشم تنگ و بخیل و عقده ای و … هم اختراع نمی شد . آنوقت ادبیات هم از سکه می افتاد ……. کار خدا بی حکمت نیست
Posted by بیننده on 22 سپتامبر 2010 at 10:00 ق.ظ.
همین چیزاشه که آدم رو به هم می ریزه و از همه چیز بیشتر حال میده .
Posted by سومشخص مفرد on 22 سپتامبر 2010 at 10:04 ق.ظ.
جماعت ايراني عادت دارند كه هرجا ميشينن پشت سر اين و اون زر بزنن.
و جالبيش اينجاس كه خودشون هم حرفاي مفت خودشون رو باور ميكنن.
Posted by پابرجا on 22 سپتامبر 2010 at 10:05 ق.ظ.
كاش روزي بياد كه همه چشم ديدن همديگرو داشته باشن!!
Posted by باران on 22 سپتامبر 2010 at 10:09 ق.ظ.
خیلی راحت قضاوت می کنیم و تصمیم می گیریم ..
Posted by مهسا on 28 سپتامبر 2010 at 10:05 ق.ظ.
امان از این قضاوت هااااااااااااااااااااااااااااا
Posted by مریم on 28 سپتامبر 2010 at 10:10 ق.ظ.
اون نگاهای عاقل اندر سفیه شونو جا انداختین.
Posted by ناهید خانومی on 28 سپتامبر 2010 at 10:12 ق.ظ.
اگه نظرشون رو واسه خودشون نگه دارن خیلی بهتره .
Posted by نسرین on 28 سپتامبر 2010 at 10:15 ق.ظ.
آره واقعا..
Posted by پیشنهاد جدایی on 28 سپتامبر 2010 at 10:17 ق.ظ.
تا کور شود هرآنکه نتواند دید
Posted by جلوه on 28 سپتامبر 2010 at 10:18 ق.ظ.
خوشبختانه شما در کارت مصمم هستی. موفق باشی
Posted by ققنوس خيس on 28 سپتامبر 2010 at 10:21 ق.ظ.
اي بابا … !
Posted by حسین ترابی (پسر یک مزرعه دار) on 28 سپتامبر 2010 at 10:22 ق.ظ.
البته فقط در ایران!
Posted by یک میشویم on 28 سپتامبر 2010 at 10:23 ق.ظ.
جالب بود …
آدمی دیگر ! یک سر و هزار سودا !
بعبارتی : از کوزه همان برون تراود که در اوست …